قم شهر آسمانی - عشق اشک خون
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و جابر پسر عبد اللّه انصارى را فرمود : ] جابر دنیا به چهار چیز برپاست : دانایى که دانش خود را به کار برد ، و نادانى که از آموختن سرباز نزند و بخشنده‏اى که در بخشش خود بخل نکند ، و درویشى که آخرت خویش را به دنیاى خود نفروشد . پس اگر دانشمند دانش خود را تباه سازد نادان به آموختن نپردازد ، و اگر توانگر در بخشش خویش بخل ورزد درویش آخرتش را به دنیا در بازد . جابر آن که نعمت خدا بر او بسیار بود نیاز مردمان بدو بسیار بود . پس هر که در آن نعمتها براى خدا کار کند خدا نعمتها را براى وى پایدار کند . و آن که آن را چنانکه واجب است به مصرف نرساند ، نعمت او را ببرد و نیست گرداند . [نهج البلاغه]
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

عشق اشک خون

قم شهر آسمانی (شنبه 87/3/4 ساعت 1:36 عصر)

بسم رب المهدی الموعود

تازه از قم برگشته ام اما انگار دستم هنوز به پنجره های ضریح بی بی معصومه (س) قفل مانده و باز نشده . پاهایم انگار هنوز روی خاک پاک جمکران برهنه به سوی آقا میروند . چشمم هنوز میبیند گنبد جمکران را و گوشم هنوز میشنود گریه های آیت الله بهجت را و لبهایم هنوز دعای فرج میخوانند و باامام زمانم دردو دل  میکنند  و قلب سردم هنوز گرمای حضور امامم را حس میکند . و بدنم فراموش نکرده عاشقی را که کنارم در صف نماز ایستاده بود و از شدت گریه شانهایش تکان میخورد و بدنم را تکان میداد و در حقیقت دلم را می لرزاند . و خونم فراموش نمیکند سه شنبه شب را که بر حیاط مسجد جمکران ریخت تا نتوانم وارد مسجد شوم و مرا که با هزاران امید آمده بودم برگرداند و راهیه درمانگاه کرد . و ذهنم فراموش نمیکند چهارشنبه شب و دعای توسل جمکران و عرض تسلیت شهادت زهرا (س) به فرزند عزیزش مهدی (عج) را که جانم به فدایش باد .
یادم نمیرود کوه خضر را ، خیابان منتهی به جمکران را ، چاه جمکران  را و  نماز امام زمان و اشک ریختن و دردودل کردن را . .
یادم نمی رود زندگیه ساده ،‏ توسل و توکل مردم قم را ، یادم نمی رود حجاب خواهران قمی را ، یادم نمی رود دختر بچه ای که با چادر مشکی سرسره بازی میکرد .

چقدر شیرین بود دیدن دختر بچه ای که با چادر مشکی ،غرق در بازی های کودکانه خود بود تا  با بی حجابی غرق در دنیای پیرامون خود نباشد . دوست داشتم ساعت ها نگاه کنم به بازی های این بچه ها و به بچه های دیگری که شب روز نمیشناختند و برای کسب روزی حلال عریضه و دعا و فال میفروختند ، بچه های قانعی که حتی پول اضافه قبول نمی کردند .  غبطه میخورم به قناعت و صبر و عزت نفسشان و دورا دور با تمام احساس دست کوچکشان ر اکه یقینًا دست عنایت امام زمان (عج)  در دستشان است ر امی بوسم و غبطه میخورم زیرا محل کارشان که مسجد مقدس جمکران است و مشتریانشان که  زائران آقایند . . .   
حال میفهمم که چرا معصومین (ع) اینقدر درباره ی قم حدیث گفته اند و حال میفهمم چرا وقتی در صحن حرم مطهر حضرت معصومه (س)‏وضو میگرفتم احساس میکردم وضویم ایراد دارد و در برابر آن همه طلبه ی دین که شغلشان شناخت و شناساندن دین است احساس بی ایمانی  و گناه میکنم .
انشاالله که روزی من هم در قم زندگی کنم.

 


  • نویسنده: گمنام

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    سلام رفقا . . .
    زبان حال امام زمان (عج) با مدعیان عشق
    فضه خادم حضرت زهرا (س)
    غم فراق
    مولای من سلام
    خاطرات چفیه
    دایی عزیزم شهید کیوان میرشکاری سلام
    [عناوین آرشیوشده]
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 34 بازدید
    بازدید دیروز: 3
    کل بازدیدها: 77263 بازدید
  •   پیوندهای روزانه
  • پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی [105]
    [آرشیو(1)]

  •   درباره من
  • عشق   اشک   خون
    گمنام
    یه محیط مجازی برای اینکه یه بنده ی خدا برای خدا از خدا بخاطر خدا برای طلب بخشش از طرف خدا در پرتوی عنایات خدا به امید وصال خدا فقط برای خدا خدا خدا خدا.....بنویسه
  •   لوگوی وبلاگ من
  • عشق   اشک   خون
  •  فهرست موضوعی یادداشت ها
  • حرفهای من باخدا[9] . عشق اشک خون[2] . دردلی باشهدا .
  •   مطالب بایگانی شده
  • بنده ی قدر نشناس
    رسم گدایی
    استجابت دعا
  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

  •  لینک دوستان من





  • گلی از بهشت

    مجاهدت
    حب الحسین
    14معصوم
    مهدی
    کلام نو
    بچه شهید
    مدیر پارسی بلاگ
    پوتین خاکی
    و خدایی که در این نزدیکیست
    کوثر
    کبوترانه تا بام ملکوت
    حاج همت
    معبر
    عشق الهی
    خاشعات
    به خود آییم
    سرباز گمنام
    شمیم یار
    سخن دوست

  •  لوگوی دوستان من





  • . . . . . - به روز رسانی :  10:18 ص 102/12/22
عنوان آخرین نوشته : تصنیف صبحدم - محمدرضا شجریان










  •   آهنگ وبلاگ من