به نام خدای خورشید
مولای من سلام
اگر سلامم سرد است ، چون درونم زمستان است . در این زمستان سرد و بی روح قلبم خود را گوشه ای حبس کرده و به امید وصال تو گرم مانده . در این زمستان سرد برای گرم نگه داشتن قلبم از تو برایش میگویم .
میگویم پشت این ابرها خورشیدی است که جمعه ای ظهور خواهد کرد و گرمایش تمام برف های دنیا را آب می کند و به این زمستان سرد و طاقت فرسا پایان خواهد داد و عالم را بهاری می کند .
در پرتوی نور او درختان شکوفه می کنند ، گلها می رویند ، بلبلان که غرق در شادیند چه چه زنان به اسقبال بهار می روند ، گلهای آفتاب گردان که یک عمر در حسرت یک نظر به آفتاب مانده اند لحظه ای چشم از خورشید بر نمی دارند و هر طرف که او رود رو به همان سو کنند .
ذرات آب به شکرانه ی خورشید که آنها را از حصار برف ها آزاد کرده ، به آسمان رفته و در پرتوی خورشید مستانه می رقصند و رنگین کمان هایی زیبا به وجود می آورند تا آمدن خورشید را جشن بگیرند . خورشیدی که نور او تاریکی ها را از بین برده و تمام عالم را روشن می کند و تمام خفاشان ظالم شب را کور می کند .
ای خورشد تابناک ، ای مهدی فاطمه (س) می دانم روزی خواهی آمد و کنار کعبه پشت به کعبه خواهی ایستاد و با بانگ انا المهدی المنتظر به انتظار خاتمه خواهی داد ، اما ترسم از آن است که قلب کوچکم که وصف تو بی قرارش کرده و 40 صباح دعای عهد خوانده و هموار ه برای فرجت دعا میکند ، پیش از آنکه تو بیایی در این سرما در حسرت گرمای دیدار تو بمیرد و تورا نبیند .
|