بنام او که شایسته ی ستایش است
بیاید اگه با دوربین تو آسمون دنبال حلال ماه می گردیم رو زمینم با چشامون دنبال آقامون بگردیم . اصلا اگه ما امام زمانمونو درک نکنیم می تونیم رمضانو درک کنیم ؟ نمیدون شایدم می خوایم تو این ماه مبارک خود سازی کنیم و از این طریق به خدا نزدیک بشیم و امام زمانمونو درک کنیم . اما بهتره به یاد داشته باشیم که این ماه ماه خداست و و اگه ما کاری کنیم اماممون که خدا هم خیلی دوسش داره از ما راضی باشه قطعا خدا هم از ما راضی میشه .
و بیاید قدر این ماه عزیزو بدونیم تا روزی که عید فطر می رسه با حسرت با رمضان وداع نکنیم. هرچند هر قدر هم استفاده کنیم و فیض ببریم بازم کمه و فطر که برسه می گیم ای کاش بیشتر . . .
ایشالله که این ماه مبارکو درک کنیم و توفیق عبادت خالصانه در این ماهم پیدا کنیم آمین
|
کیستم من ای که در هر روز وشب
میکنی از حق ظهورم را طلب
کیستم من دیدی آیا روی من ؟
یا مشامت حس نموده بوی من؟
کیستم من غرق احساس منی
میهمان سفره وخوان منی
کیستم من عاشقم دیوانه ام
کو نشانی تو از میخانه ام؟
کیسیتم من لاف عشقم میزنی
نام من بر لوح قلبت میکنی
کیستم من میکنی گه یاد من
گه بسوزانی دل ناشاد من
کیستم من ساعتی با من خوشی
ساعتی با نفس واهریمن خوشی
کیستم من که توئی در کوی من
گاه خنجر میکشی بر روی من
کیستم من قدر من نشناختی
آمدی اندر حریمم تاختی
کیستم من مهدی زهرا منم
مصطفی وحیدر وزهرا منم
یاسمین گلشن عترت منم
ساقی میخانه عترت منم
کیستم من ای بحقم ناسپاس
با توام من ای همیشه ناسپاس
کیستم من بارها در غصه ام انداختی
بارها دیدی مرا نشناختی
بارها دیدم تو را کردم سلام
تو جواب من ندادی یک کلام
بارها دیدم که در هر انجمن
مست اغیار منی غافل زمن
بارها دیدم گنهکاری تو
گریه کردم بر تبهکاری تو
بارها شد بر تو کردم التماس
با عدوی من چرا داری تماس
بارها جایت خجل گردیده ام
شرمسارو منفعل گردیده ام
بارها بر هر گناه وهر بدی
آمدی بر روی من سیلی زدی
بس کنم من دیگر این گفت وشنود
عقده ای بود در گلویم مانده بود www.mouood.org
|
به نام خدای خورشید
مولای من سلام
اگر سلامم سرد است ، چون درونم زمستان است . در این زمستان سرد و بی روح قلبم خود را گوشه ای حبس کرده و به امید وصال تو گرم مانده . در این زمستان سرد برای گرم نگه داشتن قلبم از تو برایش میگویم .
میگویم پشت این ابرها خورشیدی است که جمعه ای ظهور خواهد کرد و گرمایش تمام برف های دنیا را آب می کند و به این زمستان سرد و طاقت فرسا پایان خواهد داد و عالم را بهاری می کند .
در پرتوی نور او درختان شکوفه می کنند ، گلها می رویند ، بلبلان که غرق در شادیند چه چه زنان به اسقبال بهار می روند ، گلهای آفتاب گردان که یک عمر در حسرت یک نظر به آفتاب مانده اند لحظه ای چشم از خورشید بر نمی دارند و هر طرف که او رود رو به همان سو کنند .
ذرات آب به شکرانه ی خورشید که آنها را از حصار برف ها آزاد کرده ، به آسمان رفته و در پرتوی خورشید مستانه می رقصند و رنگین کمان هایی زیبا به وجود می آورند تا آمدن خورشید را جشن بگیرند . خورشیدی که نور او تاریکی ها را از بین برده و تمام عالم را روشن می کند و تمام خفاشان ظالم شب را کور می کند .
ای خورشد تابناک ، ای مهدی فاطمه (س) می دانم روزی خواهی آمد و کنار کعبه پشت به کعبه خواهی ایستاد و با بانگ انا المهدی المنتظر به انتظار خاتمه خواهی داد ، اما ترسم از آن است که قلب کوچکم که وصف تو بی قرارش کرده و 40 صباح دعای عهد خوانده و هموار ه برای فرجت دعا میکند ، پیش از آنکه تو بیایی در این سرما در حسرت گرمای دیدار تو بمیرد و تورا نبیند .
|
بسم رب شهدا والصدیقین
تار و پود چفیه ام برایم خاطره میگوید ، گوشم نمیشنود اما دلم خوب میشنود . خاطراتی از راز و نیاز و رمز و راز شبانه و مخفیانه ی رزمندگانی که جز چفیه کسی شاهد آن نبوده . خاطراتی از شب های عملیات و لحظات پر کشیدن . . .
خاطراتی از عشق ، اشک و خون که در راه معشوق ریختند . خاطراتی که شنیدنش طاقتم را طاق کرده و شب و روزم را تیره و تار کرده .
خاطراتی که برای شهادت مرا بی قرار و بی صبر کرده
خاطراتی که آسمان تحملم را بی باران و بی ابر کرده
خاطراتی از دریادلانی که دلیر بودند و شهامت داشتند
خاطراتی از آنان که در طلائیه سه راه شهادت داشتند
خاطراتی از اشک چشمهای و پر جوش
خاطراتی از باده پرستان می کوثر نوش
خاطراتی از آنان که خون دادند قرب خدا را بگیرند
همانان که می رفتند انتقام سیلی زهرا (س) را بگیرند
خاطراتی از عشق شهادت که حب دنیارا فرو نشانده بود
خاطراتی از عاشقانی که سالها آوینی را به بیابانها کشانده بود
خاطراتی ار آنان که تا شهادت سرباز پیر خمین می ماندند
همانان که شب ها در قنوت وترشان دعای کمیل می خواندند
خاطراتی از عشق خدا و سجده های طولانی بر خاک
خاطراتی از دل های طوفانی و پیکرهای بی پلاک
خاطراتی از پیکرهایی که سالها ماندند زیر خاک
خاطراتی از مفقودی و گمنامی پیکرهای پاک
خاطراتی از همت ،باکری،چمران و دیگر یاران خمینی
خاطراتی از ،زین الدین،جهان آرا و قاسم میر حسینی
چفیه ام را که یادگاری ست از شهدا بر دوش انداختم و بیاد آنها در غار حرا نماز خواندم و از طرفشان با چفیه دور خانه ی معبود طواف کردم .
هر که خواهد این چفیه را با عشق ببوید
شاید این چفیه روزی از او هم خاطره بگوید
|